۱۳۹۰ بهمن ۱۰, دوشنبه

طوایف و قومیت شناسی روستای فامرین

طایفه شناسی و قومیت شناسی روستای فامرین :
هویت هر مکانی در جهان بر گرفته از انسانهایی ایست که در آن مکان زیسته اند و یا اینکه این زیستن را همواره ادامه داده اند و به عبارت دیگر هویت هر شهر و روستایی و هر کوی و برزنی بسته به آداب و رسوم آن مکانها دارد و این انسانها هستند که به به این مکانها هویت بخشی می کنند .
آنچه که به روستای فامرین این هویت بخشی را داده طوایف و قومیت هایی بوده اند که در این روستا همواره در طول تاریخ زیسته اند تا اینکه اکنون مردمان معاصر این هویت را حفظ و اینان نیز به آیندگان فامرین این امانت خطیر و سنگین را خواهند داد.
طوایف فامرینی از لایه های مختلفی تشکیل شده است که برخی از آنها ریشه ای بسیار اصیل دارند و به طور کلی می توان طوایف کنونی در روستای فامرین را به دو دسته عمده تقسم کرد :

الف ) :ساکنین بومی و اصیل فامرینی :
 اقوامی و طوایفی که از پیدایش روستای فامرین در این روستا زیسته اند و به نوعی بنیانگذاران فامرین بوده اند همواره نسل به نسل فرزندان آنها در این خاک زندگی کرده اند و تا امروز عقبه آنها ادامه دارد و شناسنامه آنها به عنوان فامرینی اصل قابل تشخیص است و در زمره ساکنان بومی و اصلی فامرین قرار دارند.
ب) ساکنین مهاجر و غیر بومی فامرینی :
مهاجرت در طول تاریخ بشری همواره از پیدایش تمدن با کوچ نشینی آغاز شده و هنوز ادامه دارد و این امر تبعات مثبت و منفی در جوامع بشری داشته است و روستای فامرین از آن استثناء نبوده است برخی از طوایف و قومیت هایی که از لحاظ جمعیتی در روستای فامرین تعداد قابل توجهی هم ندارند در صد سال اخیر از روستاهای همجوار منطقه ای و یا از روستاها و شهرهای دور دست به روستای فامرین مهاجرت کرده اند که خود اینها هم به دو دسته تقسیم می شوند دسته اول آنهایی هستند که به واسطه ازدواج با دختران فامرینی مجبور به سکونت در روستای فامرین شده اند و دسته دوم آنهایی هستند که نه به واسطه ازدواج و غیره ... بلکه اختیارا بدون آنکه حتی ریشه ای در فامرنی داشته باشند جهت کار و یا مقاصد دیگر در روستای فامرین زندگی می کنند .
تمامی موارد فوق  بند « ب» در زمره ساکنان مهاجر و غیر بومی روستای فامرن قرار دارند .
اما طوایف اصیل و بومی فامرین که از تعداد جمعیتی قابل توجهی همواره برخودار بوده اند را در زیر به آنها شاره خواهم کرد از نظر شما خواندگان محترم خواهد گذشت برداشت شخصی بنده بوده بر اساس شنیده ها و مدارکی که برای من این امر را به قطعیت رسانده است و اسامی ایی که خواهد آمد بر اساس فامیلی افراد و قومیت ها بوده هر چند قبل از دوران رضا شاه پهلوی داشتن نام فامیلی مرسوم نبوده بنابراین به احتمال زیاد این فامیلی ها بر اساس بزرگان اجداد شان و یا نوع حرفه آنها انتخاب شده اند و متاسفانه منابعی موثق برای شجره طوایف فامرینی قبل از رسمی شدن نام خانوادگی وجود ندارد و یا اینکه بنده تاکنون آنرا مشاهده نکرده ام .
ضمن آنکه بنده حقیر بدون غرض خاصی و یا جانب داری از شخصی و یا افرادی این اسامی را می آورم و امیدوارم بتوانم به همه آنها بپردازم و اگر کسی ایراد و انتقادی داشت دلایل آنرا برای من ارسال کند تا مطالب مورد انتقاد باز بینی شود .
1- طایفه « فامرینی ها »  
این طایفه که نام خانوادگی آنها فامرینی می باشد در زمره ساکنان بومی و اصیل فامرین بوده و هستند و تعداد آنها نیز بسیار زیاد بوده که هم اکنون بخشی از آنها در روستا ساکن هستند و بخشی از این طایفه جهت کار و یا موارد دیگر به شهرهایی چون اراک ، قم و تهران و... مهاجرت کرده اند ولی زادگاه بیش از 90 درصد این افراد فامرین بوده یعنی در فامرین به دنیا آمده اند و بعد مهاجرت کرده اند اکثرا بین این خانواده ها رابطه فامیلی نسبی و سببی وجود دارد .
بزرگان این طایفه را می توان افرادی چون مرحوم حاج داوود فامرینی و فرزندانش ، مرحوم هیبت الله فامرینی و فرزندانش ، ابراهیم فامرینی ، محمد قاسم فامرینی ، و افراد دیگری که من حضور ذهن ندارم خوشحال می شوم فامرینی ها محترم اسامی را اعلام کنند تا کسی از قلم نیافتد.
2- طایفه « فتحی ها »
این طایف که نام خانوادگی آنها فتحی می باشد در زمره خانواده های اصیل و بومی روستای فامرین قرار می گیرد و دارای تاریخ غنی می باشند و اکثرا از زمانهای قدیم دارای املاک مستق بوده اند به این معنا که در زمان ارباب رعیتی در روستای فامرین این طایفه و چند طایفه انگشت شمار به زبان محلی « خورده مالک » بوده اند یعنی رعیت ارباب نبوده اند و مستقلا زمین ها از پدارنشان به آنها ارث رسیده بود و بعد از تقسیم اراضی در زمان محمد رضا شاه این طایفه سند مالکیت دفترچه ای یا منگوله دار داشتند ، تعداد این طایفه در روستای فامرین نیز زیاد می باشد بخشی از افراد این طایفه در شهرهای بزرگ ایران هستند و به آنجا مهاجرت کرده و حتی در خارج از کشور و بخشی نیز در حال حاضر در روستای فامرین زندگی می کنند .
از بزرگان و مشاهیراین طایفه می توان به مرحوم حاج اصغر فتحی ( دایی پدر مرحوم حقیر ) و تعزیه خوان مشهور فامرین و فرزندانش اشاره کرد از جمله آقای شوزب فتحی ، هادی فتحی اشاره کرد و آقای مالک فتحی و پسرانش ، آقایان درویش فتحی و علی فتحی و پسرانش ، کربلایی فتح الله فتحی و پسرانش ، آقای حاج عباس فتحی ، غلامحسین فتحی و غیره اشاره کرد از فتحی های عزیز درخواست می کنم اگر مواردی از قلم افتاده اعلام کنند تا به لیست اضافه کنم .
3- طایفه « احمدی ها »
طایفه احمدی ها نیز یکی از پرجمعیت ترین طایفه های فامرین هستند و در زمره ساکنان بومی و اصیل فامرینی قرار دارند که بخشی قابل توجهی از آنان در حال حاضر ساکن فامرین هستند و بخشی از آنان نیز در شهرها و شهرستان های دیگر کشور من جمله اراک و قم و تهران و... ساکن هستند و نقش بسزایی در اداره روستای فامرین از جمله دهداری و شواری اسلامی فامرین همواره داشته اند.
از بزرگان و مشاهیر احمدی ها می توان به مرحوم ابوالقاسم احمدی اشاره کرد که در آبادانی روستا نقش بسزایی بعد از پیروزی انقلاب داشتند و افراد دیگری چون آقای اکبر احمدی و پسرانش ، آقای علی اوسط احمدی و برادرانش ، مرحوم ثانی احمدی و احمد احمدی ، آقای حجت احمدی ، آقای محمود احمدی و... اشاره کرد از احمدی های محترم تقاضا دارم اگر اسامی ایی از قلم افتاده اعلام فرمایند تا اضافه شود .
4- طایفه « نعیمی ها » 
نعیمی ها یکی از بزرگترین طایفه های اصیل و بومی فامرین هستند که هنوز هم بخش زیادی از افراد این طایفه در روستای فامرین زندگی می کنند و این طایفه نیز همانند فتحی ها « خرده مالک » بوده اند و همواره آبا و اجداد آنها در روستای فامرین زندگی می کردند و بخشی از آنها نیز از روستا مهاجرت کره و به شهرها و منطقه های دیگر رفته اند .
از جمله بزرگان و مشاهیر این طایفه می توان به مرحوم خانعلی نعیمی و فرزندانش ازجمله مرحوم صفر نعیمی ، عباس نعیمی و آقای اکبر نعیمی اشاره کرد و همچنین به آقای غیب علی نعیمی و فرزندانش ، آقای شمس علی نعیمی ، علی نعیمی ، آقای عابدین نعیمی و برادرش ، آقای جمشید نعیمی ،آقای جانعلی نعیمی و فرزندانش و...
از نعیمی های گرامی خواهشمندم  که اگر اسمی از قلم افتاده اعلام فرمایند تا اضافه شود.
5- طایفه « رسولی ها » 
رسولی ها یکی از قدیمی ترین ساکنان روستای فامرین بوده اند و در زمره افراد اصیل و بومی فامرین ، این طایفه نیز در گذشته یکی از بزرگترین ساکنان روستای فامرین از لحاظ جمعیتی در روستای فامرین بوده اند ولی اکثرا آنها به شهرهای بزرگ چون تهران و اراک و قم وجاهای دیگر مهاجرت کرده اند و این طایفه نیز یکی از مالکان اصلی زمین های فامرین بوده اند یعنی « خرده مالک » بوده اند و از تقسیم اراضی چیزی به آنها نرسیده است و یکی از سند های مادر روستای فامرین که سر حداد و مرز زمینهای روستای فامرنی را مشخص می کند در دست این طایفه است که یکی از این سند ها بنام مرحوم پدرم علی آقا رسولی بوده است .
از بزرگان و مشاهیر خاندان رسولی ها می توان به مرحوم محد رحیم رسولی و فرزندانش صادق و حسین رسولی اشاره کرد که پدر مرحوم بنده و عموهای من مرحوم حیدر علی رسولی ، و آقای محمد رسولی از فرزندان جد من بوده اند و آقایان خلیل رسولی ، مختار رسولی ، رضا رسولی و سلطان رسولی از فرزندان مرحوم صادق رسولی بوده اند ضمن اینکه جد ما محمد رحیم دارای برادری بود و برادر ایشان سه فرزند داشته بنام علی آقا رسولی هم نام پدر مرحومم و حیدرعلی رسولی همنام عموی مرحومم و محمد رسولی همنام عمویم که سال ها پیش با ارباب یکی از روستاهای منطقه درگیر می شوند و باعث کشته شدن یکی از اربابان ظالم منطقه می شوند و مجبور می شوند از روستا مهاجرت کنند و به روستای یالفان همدان رفته و از آنجا نیز به همدان که در حال حاضر در همدان زندگی می کنند . و افرادی دیگری چون اکبر رسولی و برادرانش ، آقای قربانعلی رسولی و فرزندانش ، آقای ارجعلی رسولی ، آقای حسن رسولی ، آقای احمد رسولی و محمد رسولی ( محمود ) برادر حقیر و همچنین آقای عزیزالله رسولی و...
اشاره کرد از رسولی های بزرگوار خواهشمندم اگر اسمی از قلم افتاده اعلام بفرمایند تا اصلاح شود.
6- طایفه « عزیزی ها » 
طایفه عزیزی ها نیز یکی از قدیمی ترین طایفه های روستای فامرین هستند و در زمره ساکنان اصیل و بومی روستای فامرین و از لحاظ جمعیتی دارای تعداد قابل توجهی هستند بخشی از افراد این طایفه از روستا فامرین کوچ کرده اند و بخش دیگری هنوز در روستا ساکن هستند . از این طایفه افرادی در پست های دولتی و قضایی کشور و استان وجود دارند که از جمله آن می توان به حجه الاسلام و المسلمین حاج آقای عزیزی قائم مقام دادگستری استان مرکزی اشاره کرد .
از افراد و مشاهیر طایفه عزیزی ها می توان به مرحوم عبد العظیم عزیزی که در زمانهای گذشته مکتب خانه داشته اند و فرزندانش  من جمله آقای ناصر عزیزی و برادر بزگوارشان اشاره کرد، مرحوم مشهد علی عزیزی و پسرانش مرحوم علی اکبر عزیزی ، آقای اصغر عزیزی ، آقای حاج رمض عزیزی و پسرانش آقایان ابراهیم عزیزی ، اصغر عزیزی ،دوست عزیز و گرامی حقیر حجه الاسلام و المسلمین شیخ ابوطالب عزیزی که برای روستای فامرین زحمات فراوانی کشیده اند ، آقای سلیمان عزیزی ، آقای مهندس عضنفر عزیزی و برادرانش و ....
از عزیزی های گرامی خواهشمندم اگر اسمی از قلم افتاده اعلام فرمایند تا به لیست اضافه شود .
7- طایفه « اصلانی ها »
8- طایفه « قاضی زاده ها »
9- طایفه « سادات حسنی ها و حسینی ها »
10 - طایفه «سادات موسوی ها »
11-طایفه « شاه ولدی ها »
12- طایفه یزدی ها 
13- طوایف و اشخاص دیگر  

آداب و رسوم روستای فامرین (4)

شب نشینی های روستای فامرین :
از آنجائیکه روستای فامرین در منطقه ای سرد سیر که از طرف شمال شرقی خود با کوههای بلند وفس نزدیکی دارد و از طرفی دیگر شغل اکثر ساکن فامرین همواره دامداری و کشاورزی بوده و کارهای کشاورزی به دلیل سرما در اوایل پاییز به اتمام می رسد و پس از آن عملا مردان فارمین در خانه به بیشتر به دامداری خود می رسند فصل پاییز و زمستان سرد فرصت مناسبی ایست تا خانواده های فامرینی بیش از پیش رفت و آمدهای خود را گسترش دهند.
شب نشینی سنتی دیرین در کشور ایران دارد ، در فامرین هم از حال و هوای خاصی برخوردار می باشد . آنچه که در سرمای زمستان طروات خاصی به فضای عمومی و فرهنگی فامرین می دهد وجود حس نوع دوستی و مهمان نوازی فامرینی ها می باشد .
در زمستان از هر کوچه ای که رد شوی و بخواهی به خانه ای سر بزنی در اکثر خانه ها در خواهی یافت معنای صمیمیت و مهربانی را که فامرینان در شب نشینی های  خود به یکدیگر هدیه می دهند .
حال که من در این زمستان دور از وطن بودم و دور از زادگاهم ناخوادآگاه به یاد شب نشینی ها زمان کودکی و نوجوانی خود افتادم که حال و هوایی خاص داشت ، یاد آن زمان که هنوز گاز و نفت نقش زیادی در گرم کردن خانه ها نداشتند و کرسی های چوبی و با گرمای پهن خشک شده که در گویش محلی فامرین به آن « قالاخ » می گویند از سرما اهل خانه را نگه می داشت .
یاد آن روزی های که همسایه ها دور هم زیر کرسی جمع می شدیم و هر کسی برای دیگری داستانی تعریف می کرد . پدارن از کشاورزی و دامداری با یک دیگر می گفتند و مادران از اتفاقاتی که افتاده و از مشکلات کار در خانه ، بچه ها هم از مدرسه و آقا مجتبی ( مدیر دبستان اکثر بچه های دهه شصت 60 روستای فامرین ) می گفتند و نوجوانها پسر که راهنمایی درس می خوانند از آقای سید عبدالله موسوی که چندین سال مدیر راهنمایی ما بچه های فامرین بود صحبت می کرد و دخترهای همسایه در شب نشینی های خود از خانم ملکی و خانم محمدی و در کل اکثر بحث ها روی مدرسه و درس ها و معلم های آن صورت می گرفت .
یاد آنروزهایی که تلویزیون هنوز مثل یک غول ما را در خود نبلعیده بود و بزرگترها شروع می کردن به طرح معما و چیستان مطرح کردن یا به گویش محلی فامرین « تاپماجا » گفتن ، و ما مجبور بودیم هی فکر کنیم که جواب آن چه می شود ، یا اینکه به داستانهای پدرانمان در باره گذشته و زمان قحطی و ارباب و رعیتی و دکتر حسن خان بهادری خوان و ارباب فامرین و عیسی خان ارباب آقچه کهریز و از این قبیل نقل قول ها گوش دهیم و الان به برکت همین تعریف هاست که کمی از تاریخ فامرین در ذهن بچه های آن زمان مانده است.
ما بچه ها اکثرا در شب نشینی ها آن زمان نقطه بازی می کردیم و یا اسم فامیل بازی می کردیم بعضی وقت ها دختر ها یک تیم می شدن و پسر ها یک تیم دیگه به رقایت در اسم و فامیل بازی می پرداختیم .
یا آن روزهای که هنوز ریا و تجملات رنگ خانه های فامرین را عوض نکرده بود و خیلی ساده بودیم امّا زلال ، بایکدیگر بحثمان میشد امّا کینه نداشتیم ، سفره هامان ساده بود مثل قلبمان ، شاید در شب نشینی ها در کمتر خانه ای میوه بود ولی روی کرسی ها پر بود از  شب چره هایی از تخمه . کنجد و کشمش و نخودچی و هویجی که تازه از زیر خاک در آورده بودند برگه زرد آلو و کمی هم لواشک که خود مادرانمان درست کرده بود اما آنچه لذت این تنقلات شب نشینی های فامرین را زیاد می کرد خود آنها نبود بلکه این بود که همه آنها وطنی بودند روئیده شده از خاک پاک روستای خودمان بود ، به دست مادران و پدران خود درست شده بود ، و از همه مهم تر از روزی حلال بود و ذره ای در آن شبهه ای وجود نداشت .
یاد آن روزهایی که وقتی تلویزیون تازه باب شده بود و بعضی از همسایه ها که تلویزیون نداشتند دور هم جمع می شدیم و به دین سریال ها می پرداختیم ، آن زمانی که هنوز تلویزیون دوشبکه بیشتر نداشت و چند ساعت برنامه که ساعت 10 شب تمام می شد ، آن زمانی که سریال سلطان و شعبان ، لینچان و شمشیر تیپو سلطان و برنامه اخلاق در خانوده و حاج آقای حسینی و اخباری که سه گوینده بیشتر نداشت ، افشار و حیاتی و بابان.
یادم هست یکی از همسایه ها برای شب نشینی یک شب منزل ما آمده بودند و او می خواست اخبار را گوش کند  می گفت : شلوغ نکنید ببینیم افشار امشب چه می گوید .
یاد آن شب هایی وقتی میخواستیم به شب نشینی برویم یک چوب دستی دستمان می گرفتیم تا مبادا در کوچه های تاریک روستا سگی یا گرگی به ما حمله نکند و یک  چراغ نفتی « چراغ دستی » به دست به شب نشینی می رفتیم .
یاد آن شب ها که مادرانمان می نشستند و برای پسران جوان خود دختران روستا را یک به یک با یکدیگر برای ازدواج سبک سنگین می کردند ، و از همین شب نشینی ها چه ازدواج هایی که انجام نشد و چه زندگی هایی که سر و سامان نگرفت .
یاد آن شب هایی که وقتی مهمان خانه امان می آمد علاوه بر پذیرایی مرسوم می رفتیم از انبار از خمره ترشی انگور که در فامرین به آن « قورا قورا » می گفتند می آوردیم .
یاد همه آن روز ها به خیر به قول معروف یاد باد آن روزگارن یاد باد یاد باد....
از همه فامرینی هایی که این مطلب را هر زمانی که می خوانند بخصوص آنهایی که آن زمانها را به یاد دارند می خواهم که یادی هم از من بکنند و برایم دعا کنند.
به خاطر این یادآوری این مطالب دلم خیلی گرفت و برای آن روزها خیلی تنگ شد امیدوارم شما خوانندگان عزیز و فامرینی ها محترم از اینکه شاید دلتان بگیرد من را ببخشید.
مجید رسولی 
هرگونه کپی برداری و رونوشت از مطالب این وبلاگ بدون ذکر منبع طبق جرائم رایانه ای جرم محسوب شده و حق پیگیری قانونی برای صاحب وبلاگ محفوظ می باشد.

آداب و رسوم روستای فامرین (3)


مراسم « منجوق سالاک » یا منجوق اندازان در روستای فامرین 
یکی از از آداب و رسوم بسیار قدیمی که قدمت آن به صدها سال برمی گردد و هنوز نیز علی رغم ماشینی شدن زندگی ها کم و بیش در روستای فامرین اجرا می شود مراسم « منجوق سالاک » به گویش محلی ، و در زبان فارسی یعنی منجوق انداختن است که با هنر خاصی توسط دختران و زنان روستای فامرین هر ساله شب عید قربان برگزار می شود که حکایت از طبع هنری و پایبندی به آموزه های اسلامی - ایرانی فامرینیان دارد و نشان دهنده اینکه  مردمان فامرین برای اعیاد اسلامی احترام و ارزش خواصی قائل هستند و با هر وسیله ای و با هر هنری این علاقه و احترام را به دیگران در طول تاریخیش نشان داده است .
امّا آیین « منجوق سالاک » در فامرین حکایت جالبی دارد که از نظر شما خوانندگان محترم و فامرین دوستان در ادامه خواهد گذشت .
 چند روز مانده به روز عید قربان ، روز قربانی کردن هوای نفس در برابر اطاعت خداوند ، زنان و دختران محله های روستای فامرین اعم از دختر دم بخت و پیر و جوان، میزبان که مراسم در خانه آن برگزار می شود  زنهای محله  و همسایه های خود را   به خانه اش  در شب عید قربان دعوت می کند، که این میزبانی هر سال به صورت گردشی تغییر می کند ، میزبان در این چند روز به تعداد میهمانان برای شب عید خود را تدارکات کافی پذیرایی را مهیا می کند که رسم مهمان نوازی که در روستای فامرین شهره خلق و آفاق است ، را بجا آورد .
بالاخره شب موعد فرا میرسد یعنی شب عید قربان و چندین محل روستا مراسم  «منجوق سالاک » آغاز می شود و میهمانان با هدایایی برای میزبان در خانه اش را دق الباب می کنند ، در گذشته مرسوم بوده برای میزبان هدایایی نظیر کشمش سبز ، برگه زرد آلو ، کله قند ، نبات ، نقل های سفید رنگ ، شیره انگور ، کنجد و شاه دانه بو داده شده ، و... به عنوان عیدی شب عید قربان به میزبان هدیه داده می شد ولی در زمان کنونی بیشتر شیرینی های مرسوم و هدایا دیگر جایگزین آنان شده است .
این مراسم زنانه  با دیده بوسی و تبریک عید قربان وبا ختم صلوات شروع می شود و در ابتدا یکی از زنهایی که صدای خوش و تسلط کامل بر خواندن قرآن مجید و قرائت بهتری نسبت به دیگران دارد آیاتی چند از کلام الله مجید را قرائت می کنند پس از قرائت قرآن برای شادی روح گذشتکان و اموات جمع و همه مومنان فاتحه ای قرائت می شود و یکی از پیر زنهای مجلس برای همه جوانها و مردم روستا و اموات و... چند دعا می کند و دیگران آمین می گویند .
پس از این میزبان با چای و شیرینی و شکلات و انواع میوه از خانم های فامرینی میهمان پذیرایی می کند و و میهمانان بر خلاف عادات مرسوم زنان به جای غیبت و حرف های روزمره به خواندن شعر و مشاعره می پردازند و مرتب هنگام خواندن شعر هایی که عموما به زبان ترکی محلی روستای فامرین هست و نسل به نسل و سینه به سینه به آنان رسیده ، کف می زنند و شب عید قربان را به جشن می نشینند.
در این مشاعره هر خانم فامرینی ای که بیشترین شعر را بلد باشد به عنوان برنده انتخاب می شود و هدیه ای برسم یادگاری از سوی میزبان به او داده می شود .
پاسی از شب گذشته و کم کم به نیمه های شب نزدیک می شویم ، در این زمان میزبان پارچ آبی مخصوص و آراسته به پارچه ای سبز رنگ و روی این پارچه با گلهای کاموایی رنگارنگ آراسته شده و در درون آن آبی که با گلاب ناب ایرانی معطر گشته ، بر روی سینی و طبقی آراسته به گل و پارچه ای از حریر بر روی آن انداخته شده است و در کنار این پارچ آب نسبتا بزرگ کتابی گران بها یعنی قرآن مجید چشم هر بینده ای را به خود خیره کرده است توسط دختران مجرد با ذکر صلوات مداوم که با چاوشی یکی از زنان ، وارد مجلس بزم زنانه ، زنان فامرین می شود .
این طبق خاص در مقابل چند تن از زنان سن گذشته و تجربه دیده که الان مادربزگ چند فرزند هستند که در بالای مجلس نشسته اند قرار داده می شود و در این هنگام باید خانم هایی که طبق مقابل آنها بر زمین گذاشته می شود مبلغی پول را در گویش محلی فامرین به عنوان « باش لوق » یا همان هدیه آوردن سینی به دختر آورنده طبق داده شود .
پس از آنکه طبق بر روی زمین قرار داده شده یکی از پیر زنها که طبق مقابل آن است چند دعا می کند و دیگران آمین می گویند و برای سلامتی امام زمان (عج ) و شادی روح اولیاء و انبیاء و اموات و... صلوات می فرستند و بعد از آن پارچه ای که بر روی در پارچ آب قرار دارد را بر می دارد و از همه زنان تقاضا می کند که هر کدام هفت مرتبه آیت الکرسی و سوره فاتحه و اخلاص را خوانده و پس از پایان به درون پارچ آب فوت کنند .
پس از اتمام خواندن آیات توسط زن درخواست کننده همان دختری که طبق را آورده آنرا برداشته و دور مجلس می چر خاند تا اینکه زنان دیگر که نفس آنها  که به عطر آیات الهی معطر گشته بر درون آب پارچ دمیده شود .
پس از آن مرحله اصلی که نام این مراسم از آن گرفته شده است آغاز می شود ، در این زمان طبق بعداز چرخانده شدن دوباره به جای قبلی خود در بالای مجلس برگردانده می شود در این زمان باز هم توسط گردانده مجلس از زنان خواسته می شود منجوق های خود را برای انداختن در داخل آب آماده کنند و آنها را بیاورند و آنها به ترتیب منجوق های خود را برده و در درون آب مقدس می اندازند.
امّا این منجوق ها چگونه هستن ؟ و تعدادشان چند تاست ؟ و نحوه تشخیص آنها از دیگری چگونه است ؟
منجوق انواع و اقسام مختلفی دارد که اکثرآنها به زنگ فیروزه ای هستند ولی در مراسم « منجوق سالاک » روستای فامرین اینگونه نیست که الزاما حتما نوع منجوق باید یکی باشد بلکه هدف اصل ماجراست و منجوق می تواند دانه تسبیح باشد با رنگهای مختلف ، می تواند یک شی ء کوچک باشد که اصلا شبیه منجوق نیست مثلا یک کلید باشد و یا اینکه یک دانه مهره پیچ باشد و یا اینکه یک دانه سنک کوچک باشد و....
امّا تعداد منجوق ها برای هر زن شرکت کننده حداقل یکی بوده و حداکثر 14 چهارده عدد نباید بیشتر باشید یعنی نباید طبق سنت فامرینی از تعداد 14 معصوم ما شیعیان بیشتر باشد و شاید از خود بپرسید چرا یک زن باید چند منجوق برای انداختن به آب داشته باشید ؟ 
جواب این است که این زن شرکت کننده در مراسم به نمایندگی از خانواده خود در این مراسم شرکت کرده و به نیت نزدیکان و عزیزان خود منجوق می اندازد یعنی هر فرد برای شوهر و بچه های خود و خواهرانش و کسانی که در این مجلس غایب هستند و به نیت آنها منجوق می اندازد ولی حداکثر بیش از 14 عدد منجوق نمی تواند بیاندازد .
وقتی منجوق ها در درون پارچ آب انداخته می شود یک نفر از زنهای باسواد به همراه دفتر و یا کاغذی آنجا نشسته و اسم منجوق انداز و تعدادش و نوع منجوق و اسم منجوق که به نیت آ« شخص است را می نویسد تا اینکه در موقع در آوردن منجوق فهمیده شود آن منجوق متعلق به چه زن شرکت کننده ای و به نام کدام یک از افراد خانواده اوست مثلا منجوق آبی رنگ که نخ قرمز به آن است متعلق به فاطمه خانم است که برای پسرش احمد انداخته است واگر منجوقی شباهت به دیگری داشت علامت خاصی بر روی آن می گذارند تا مشخص شود برای چه شخصی می باشد.
پس از آنکه منجوق ها انداحته شد و آنهم باید حتما در شب عید قربان باشد ، پس از خوردن چای مجلس با ذکر صلوات تمام می شود و اعلام می گردد فردا بعد از اذان ظهر عید قربان جهت در آوردن منجوق های که امشب در درون آب مقدس انداخته شده دوباره همین شرکت کننده ها در همین مکان دور هم جمع شوند و پس از آن مجلس شب « منجوق سالاک » تمام می شود تا مرحله بعد .
فردا آن شب ، یعنی روز عید زنان شرکت کننده پس از انجام کارهای خانه و خواند نماز عید تا اذان ظهر صبر کرده و پس از آن نماز خوانده و به خانه میزبان می روند و دور هم جمع می شوند ، اما این جمع شدن با جمع شدن دیروز تفاوتی دارد و آن اینکه کسانی که طبق سنت اسلام در روز عید قربان ، قربانی می کشند که در روستای فامرین اکثر خانواده ها به این سنت پایبند هستند مقداری از گوشت نذری قربانی خود را برای هدیه دادن به یکدیگر و احیانا اگر در بین آنها نیازمندی باشد برای آنها می آورند .
پس از شروع مراسم طبق همانی که در شب قبل با ذکر صلوات و تبریک عید و روبوسی و قرائت قرآن مجلس رسما آغاز بکار می کند .
و طبق و پارچ آب مقدس را آورده و با خواندن هفت مرتبه آیت الکرسی و سوره فاتحه و اخلاص  در پارچ آب را باز کرده و یکی از دختر بچه هایی که در جمع هست داوطلب شده و می آید در کنار پارچ آب می نشیند تا اینکه دانه دانه منجوق ها را از درون آب مقدس بیرون بکشد .
نحوه بیرون آوردن منجوق ها به این شکل است که برنده مشاعره شب قبل به همراه بزرگان هر کدام یک بیت یا چند بیت شعری به زبان محلی خوانده و بعد از تمام شدن شعر یک صلوات گفته می شود و دختر بچه یک دانه منجوق را بیرون آورده و منشی جلسه که لیست اسامی منجوق ها را دارد شعر را نوشته ( اکثرا شعر ها را از قبل می نویسند) و به زن صاحب منجوق داده و اسم شخصی که منجوق به نان او در آمده است را در پائین نوشته می نویسند تا معلوم شود شعر امسال صاحب منجوق چیست .
و بعد از اینکه شعرها خوانده شد و تمامی منجوق ها از درون آب در آورده شد و شعرهای صاحبان منجوق مشخص شد نامزد های میزبانی سال آینده رای گیری می شود و یک نفر به عنوان میزبان سال آینده « منجوق سالاک » مشخص می شود و  آب پارچ آب مقدس را یک نفر از خانم ها مسئول می شود آن را برداشته و به دهنه قنات فامرین یا در فامرین به دمیرقه مشهور است می برد و درون آن می ریزد تا برکت آب به برکت آب مقدس بیشتر شود و محصولات کشاورزی از آفات و بلایا به برکت آب مقدس محفوظ باشد . 
برای مثال یک بیت شعر که از بچگی یادم هست و یک شب که منجوق سالاک در خانه ما بود این شعر برای پسر مرحوم سبزعلی فامرینی که خدا رحمتش کند مرد بسیار خوبی بود درآمد و آن شعر این بود :
یادشون به خیر دیگه اون دورانها بر نمی گرده .

تپه باشه توز اولار دسته دسته قیز اولار

اگیل دستمالی گوتور من گوتورسم سوز اولار

افسانه هایی در مورد شب عید قربان در روستای فامرین :
من هم از مادرم ( ننه ام ) و هم از چند زن دیگری که الان در قید حیات نیستند مانند مرحومه رقیه خانم مادر آقا محمد رضا که خدا رحمتش کند ، یا از مرحومه ام البین خانوم عزیزی همسر مرحوم حاج رمض عزیزی ، و از مرحومه سید رقیه حسینی همسر مرحوم مشهد علی عزیزی ، و مرحومه شاه خانم عزیزی و... که خدا همه آنها را بیامرزد و روحشان شاد باشد و چند نفر دیگر که در قید حیات هستند شخصا شنیدم که نقل می فرمودند : 
که در تپه دمیرقیه که قدمت آن به دوره اشکانیان می رسد ، آن زمانی که آباد بوده و هنوز خراب نشده بود یک دختر خیلی زیبا رویی در آن قلعه دمیر قیه زندگی می کرده که چند نفر از پسران و یا مردان آن زمان به این دختر زیبا خیلی اذیت می کردند و او را مورد ضرب وشتم قرار می دادند تا اینکه یک روز این دختر از ستمی که به آن روا داشته می شده به خدا شکایت می کنه و یک روز در خواب می بینه که کسی بهش می گوید فردا شب پارچ آبی بردار برو دمیرقه ( همان محل خروج آب قنات فامرین در 5 متری تپه باستانی ) و زمانی که آب از حرکت ایستاد پارچ را پر از آب کن و هر آرزویی داری بکن خدا بر آورده می کند که این فردا شبی که این دختر در خواب دیده بوده همان شب عید قربان بوده است .
پس از اینکه این دختر از خواب بیدار می شود فردا شب ، که شب عید قربان هم هست می رود و تا نزدیکی های نیمه شب می نشیند و منتظر می ماند تا آب راکد شود و از حرکت بایستد ، تا اینکه خوابش تعبیر می شود و آب از حرکت می ایستد و پارچ را پر از آب می کند و همان جا دعا می کند خدایا اهل این قلعه یا این محل به من ظلم کردن آنها را نابود کن که بعد از دعای او این قلعه به تپه ای از خاک تبدیل می شود و بعد از آن این دختر زیبا از خدا می خواهد که به او اجازه دهد تا درون قنات ( قنات فامرین ) زندگی کند و هر سال کسانی که اخلاص بالای دارند را در شب عید قربان بتواند ببیند و آنها هم او را ببینند و طبق این داستان یا افسانه در قدیم خیلی ها برای دیدن این دختر و سنجش ایمانشان در شب عید قربان به دمیر قیه  می رفتند .
امّا چند نفر دیگر از زنان قدیمی فامرین من جمله زن عموی من خانم رحیمه فامرینی می گفتند که این دختر نامش نگار خانم بوده و بعد از اینکه از خدا می خواهد قلعه را نابود کند و تبدیل به تل خاکی شود ، از خدا می خواهد که از شکل انسان خارج شده و آنرا تبدیل به فرشته یا پری کند و اجازه دهد که در درون قنات زندگی کند.

و شایعاتی هم هست که برخی این پری و یا نگار خانم را در شب عید قربان در دمیرقیه روستای فامرین دیده اند .
و برخی ها این مراسم « منجوق سالاک » را و پارچ آن را برگفته از این داستان یا افسانه می دانند الله اعلم . امّا آنچه که در این مورد حائز اهمیت است این مطلب است که این مراسم قدمتی به  بلندای تاریخ فامرین زمین دارد و امیدورام این میراث کهن فرهنگی در نسل های کنونی و آینده این خاک پر گوهر فامرین توسط دختران و مادران فامرینی زنده نگه داشته شود تا آیندگان این خاک هم به تاریخ خود ببالند به قول ضرب المثل قدیمی سخن خود را به پایان می برم .
دیگران کاشتند و ما خوردیم ، ما می کاریم تا دیگران بخورند 
مجید رسولی
هرگونه کپی برداری و رونوشت از مطالب این وبلاگ بدون ذکر منبع طبق جرائم رایانه ای جرم محسوب شده و حق پیگیری قانونی برای صاحب وبلاگ محفوظ می باشد.
 یا حق 

قالی بافی در روستای فامرین

قالی بافی یکی از هنرهای اصیل ایرانیست و در خارج از مرز های ایران  ، ایران را بنام قالی اش بیشتر می شناسند و هر جا صحبت از فرش نفیس می شود قالی ایران ذهن هر فردی را به خود مشغول می کند ، این هنر دارای قدمت چن هزار ساله می باشد و در گذشته یکی از مهم ترین صنعت کشور را تشکیل می داده است .
تاریخ قالی و قالی بافی در روستای  فامرین از بدو پیدایشش آ غاز گریده است ، در تاریخ معاصر فامرین یک از قطب های قالی بافی در منطقه بوده است و بعد از شهر میلاجرد در زمینه قالی بافی و کیفیت آن رتبه دوم را به خود اختصاص می داده ولی در حال حاضر عده ای کمی در روستای فامرین مشغول به این صنعت هستند.
به طور قطع بیش از 90 درصد زنان فامرین در چند دهه گذشته تا حدود دهه 70 همگی حداقل چندین قالی را به تنهایی و یا با مشارکت خانواده بافته است و در آن زمان بودند خانواده هایی که در طول سال چند تخته فرش شاید حدود 10 تخته قالی می بافتند و در کنار  کار کشاورزی یکی از اصلی ترین محل امرار معاش خانواده فامرینی ها می بود .
زنان فامرین از هوش و ذکاوت زیادی برخوردار بودند علی رغم اینکه در دوران پادشاهی ایران فقر و بیسوادی در کشور موج می زد زنان فامرین بدون داشتن سواد خواندن و نوشتن در هنر نقشه خوانی که مربوط به نقشه های قالی می باشد مهارت فوق العاده ای داشتند به گونه ای که یکی از بزرگترین اساتید طراحی و نقاشی کشور که از مفاخر کشور و منطقه و روستای فامرین است که در مزرعه شخصی خانوادگی خود در یک کیلو متری فامرین بنام آقچه کهریز به دنیا آمد بود بو آن شخص کسی نبود جزء استاد عیسی بهادری که آوازه اش تا آن سوی مرزها و آثارش در موزهای مشهور دنیا همانند لوور فرانسه ، موزه نیویورک ، موزه ملی لندن و... وجود دارد ، یکی از شاهکارهای هنری اش یعنی طراحی تابلو فرش معروفش به نام « بشریت » را برای بافتن به دستان هنرمند زنان روستای فامرین سپرد که این تابلو فرش هم اکنون در موزه ملی ایران در تهران در معرض دید هزاران علاقمند قرار دارد .
عکس زیر شاهکار استاد بهادریست که در ایران ودنیا به نام « بشریت » می باشد  به دست  هنرمند زنان  فامرین بافته شده با ابریشم خالص می باشد که افتخار هم طراحی و هم بافت آن برای فرزندان این خاک می باشد .
 

در باره استاد بهادری در بزرگترین دانشنامه  جهان اینگونه آمده است :
عیسی بهادری (متولد ۱۲۸۴ اراک مزرعه آقچه کهریز یک کلیو متری روستای فامرین از توابع شهر میلاجرد ، درگذشته ۱۳۶۵ پاریس)[۱] وی نقاش، طراح فرش و از برجسته ترین طراحان هنری و احیاگران هنرهای سنتی ایران است. بهادری نزدیک به سی سال سرپرست هنرستان هنرهای زیبا اصفهان بوده که در این مدت شاگردان بسیاری را پرورش داده است. [۲] آثار ماندگاری از وی در موزه های مختلف داخلی و خارجی باقی مانده است. بهادری در سال ۱۳۶۵ در پاریس از دنیا رفت.
در پست دیگری ان شاالله جهت آشنایی با استاد بهادری به زندگی ایشان و آثار به جا مانده از آن استاد خواهم پرداخت .
اما در روستای فامرین به دلیل اینکه همواره مهد فرهنگ و تمدن و هنر بوده هنوز هم اساتیدی از خود روستای فامرین در طراحی نقشه های نفیس قالی وجود دارد که از آن جمله می توان به آقای یوسف فامرینی فزرند ابراهیم اشاره کرد .
استاد یوسف فامرینی در سال 1350 در روستای فامرین متولد گشت و پس از پایان تحصیلات راهنمایی به جهت علاقه ای که به طراحی نقشه های جدید و اسلیمی داشت بعد از مدتی به شهر قم رفت و هم زمان با طراحی نقشه های قالی و تابلو فرش های نفیس که اکثر آنها به کشورهای اروپایی و آمریکایی صادر می شود در صنعت صادرات فرش های نفیس بخصوص در کشور آلمان پرداخت امیدوار هستم استاد هر کجا هست موفق و در سلامت کامل باشد ، استادی که در آن سوی مرزها شهره است اما متاسفانه به دلیل عدم اطلاع رسانی در منطقه زادگاه خودش غریب و ناشناس واقع گردیده است و این نوشته شاید جرقه ای باشد تا فامرین دوستان و هنر دوستان با نام وآثار استاد یوسف فامرینی بیشتر آشنا شوند .
نوع قالی بافی در روستای فامرین به دو صورت بوده یکی بافت قالی با الیاف معمولی که اکثرا در فامرین این نوع قالی ها بافته می شده که بیشر قالی های راه پله ای با نقشه های ماهی ، باغ هزار رنگ ، و اسلیمی و... بافته می شد .ویکی دیگر بافت قالیچه و یا تابلو فرش های بوده که با الیاف ابریشم بافته می شود که یکی از سخت ترین و زمان بر ترین قالی بافی ها حساب می شود و نسبت به قالی های معمولی از ظرافت و پیچیدگی خاصی برخوردار است که باید گفت در این زمینه نیز زنان فامرین سرآمد تابلو فرش بافان منطقه بودند و هنوز نیز هستند و این هنر آنها مایه مباهات همه انسانها و فامرین دوستان می باشد .
عکس زیر مربوط به قالی بافی با دستان هنرمند زنان فامرین می باشد که از هم اینجا خسته نباشید عرض می کنم.
یکی دیگر از صنعت های مرتبط با قالی بافی ، صنعت ساخت دار قالی بافی بوده که خود از سختی ها و ظرافت های خاصی برخوردار می باشد که در روستای فامرین همواره در سده های مختلف مردانی هنرمند در این صنعت که با نجاری نیز عجین است بوه اند که این کار سخت را انجام می دادند از افراد معاصر که چند روز پیش از نوشتن این پست دار فانی را وداع گفت که خدایش رحمتش کند ، که می توان نامش برد مرحوم حاج ایزد عزیزی می باشد که در ساخت دار قالی هم در روستای فامرین و هم منطقه از شهرت خاصی برخوردار بود .
در گذشته علاوه بر بافت قالی و ساخت دار قالی ، رنگ رزی الیاف قالی که در گویش محلی فامرین به « خامه » مشهور است در خانه های پر از مهر و صفا و سخت کوشی انجام می شد.
پرداختن به این همه هنر و افتخارات فامرین باعث مباهات ما فرزندان فامرین و فامرین دوستان است هرچند این چند سطر مطالب نمی از یمی می باشد و تقاضا دارم دوستان و فامرینی های عزیز اگر در این خصوص مطلبی دارند برای من ایمیل کند تا بلکه دین خود را به مادران و خواهران و پدارن خود که زحمت های فروانی برای این خاک کشیده اند را ادا کنیم .
مجید رسولی 
هرگونه کپی برداری و رونوشت از مطالب این وبلاگ بدون ذکر منبع طبق جرائم رایانه ای جرم محسوب شده و حق پیگیری قانونی برای صاحب وبلاگ محفوظ می باشد.

آداب و رسوم روستای فامرین (2)

آداب و رسوم ازدواج در فامرین :
ازدواج یکی از سنت های حسنه در اسلام و تاریخ بشری بوده در جهان بوده و در ایران اقوام و قومیت های مختلف آداب و رسوم خاص خود را دارند هر کدام از آنها زیبائهای خاص خود را دارد و آئیین های خاص خود را دارند .
روستای فامرین نیز از قدیم ایام آداب و رسوم خاص خود را در این سنت حسنه دارد و پس از ورود اسلام به ایران این سنت طبق آداب و احکام شرعی اسلامی با ظرافت و زیبایی خاصی برگزار می گردد که در روستای تاریخی فامرین بسیار زیبا و دوست داشتنی برگزار می شود که در این پست به ترتیب مراحل ازدواج فامرینی را برای دوستان و خوانندگان عزیز بیان می کنم :
اولین مرحله در خصوص ازدواج طبق همه مناطق ایران خواستگاری ایست که تقریبا در همه ایران به صورت یکسان برگزار می شود و در فامرین هم این چنین است مراسم عقد و نامزدی که در فامرین  به زبان ترکی به آن « نشان » می گویند همانند جاهای دیگر برگزار می شود اما آنچه که برخی از مراسم های ازدواج و یا همان عروسی را در فامرین از سایر مناطق دیگر متمایز می کند مراسم های شب عروسی و روز عروسی می باشد که به ترتیب زمان و اولویت برگزاری از دیدگانتان خواهد گذشت :
 شب حنا بندان در فامرین 
شب حنا بندان یکی از به یادماندترین شبها برای عروس و دامادهای فامرینی می باشد در این شب اقوام عروس در خانه عروس جمع می شوند و مشغول پایکوبی و شاد باش گویی به عروس و آرزوی سلامتی و خوشبختی برای او و آینده او و زندگی جدید شان می کنند و متقابلا در آن سوی روستا اقوام و دوستان آقا داماد در منزل پدری وی جمع هستند و به شاد باش گویی و رقص محلی مشغول هستند و جوانانی که هنوز مجرد بود در تب و تاب رقابت برای ساقدوش شدن داماد هستند .
در این شب داماد باید دونفر از پسرها را برای خود به عنوان ساقدوش خود انتخاب کند در فامرین رسم بر این است نامزدهای ساقدوشی باید دل داماد را برای ساقدوش شدن به دست بیاورند بنابراین طبق سنت چند صد ساله روستای فامرین ساقدوشی که اولین خروس را به داماد بدهد او به عنوان اولین ساقدوش انتخاب می شود و دومین نفری که یک خروس دیگر را به داماد بدهد او به عنوان ساقدوش انتخاب می شود .
پس از انتخاب ساقدوش در شب حنا بندان و خوردن شام که میزبان به ضیافت عروسی تدارک دیده خواهر ها و دختران اقوام داماد به همراه مادر داماد حنا را پخته و در طبقی آراسته به گل و روبان قرمز یا سفید به همراه مشتی گل پرپر شده رز با گل محمدی ظرف حنا را که آنهم آراسته است را در داخل طبق قرار داده و چندین نفر از اقوام نزدیک داماد و دختران و زنهای فامیل داماد به همراه ساز و دهل زنان به سوی خانه عروس می روند .

پس از رسیدن کاروان عروسی آقا داماد ، طرف عروس با دود کردن اسفند  و شاد بادش گویی و خوش آمد گویی به استقبال داماد و ساقدوش هایش و همراهان می روند در این زمان کسی که برای داماد اسفند دود کرده است داماد باید هدیه ای یا پول نقدی به آن به رسم فامرینیان بدهد .
پس از وارد شدن به خانه عروس ، پذایرایی از همراهان داماد به نحو مطلوب انجام می شود و خانواده عروس خانم با ساقدوشهای داماد آشنا می شوند و در حین پذیرایی آن در اتاقی دیگر که فقط خانم ها در آن هستند و عروس خانم گل سرسبد آن اتاق هست به انتظار آقا داماد نشسته ، در این زمان مادر عروس و مادر داماد با کسب اجازه از مهمان مرد و ساقدوشهایش داماد را به دستبوسی عروس خانوم می برند و پس از وارد شدن به اتاق خانم ها عروس خانوم به احترام آقا داماد بلند می شود و به استقبال او می آید و دست هم را گرفته و در محلی که به همراه دو صندلی که برای آنها تدارک دیده شده می روند و می نشینند و به مهمانان خوش آمد گویی می کنند .
پس از ورود آقا داماد تنها طبق سنت اسلام محارم داماد پوشش اسلامی ندارند ولی بقیه خانم های نامحرم حد پوشش اسلامی خود را رعایت می کنند .
قبل از حنا گذاشتن روی دست عروس خانوم ، او باید بلند شود و کمی برای آقا داماد برقصد و قتی عروس خانوم شروع به رقصیدن کرد داماد و اکثر آنهایی که در مجلس حضور دارند به عروس خانوم شاباش یا همان پول می دهند بعد زا آن دخترهای طرف داماد سینی یا همان طبق حنا را آورده و در اینجا مادر داماد یا یکی از خواهران داماد مقداری حنا برداشته و به دست عروس خانوم می گذارد و مقداری هم به داماد می هد تا او حنا در دستان عروس خانوم بگذارد و بعد از ختم حنا گذاری اقوام درجه یک و محارم عروس و داماد می آیند و در کنار آنها عکس یادگاری می گیرند تا بعدها فقط این شب برای آنها تبدیل به یک خاطره خوش شود . در این زمان مادر عروس خانوم باید به ساقدوش های داماد هم هدیه ای به رسم یابود بدهد که عرف روستای فامرین یک پیراهن به هراه جوراب و دستمال یزدی می باشد .
بعد از آن داماد و همراهان خداحافظی کرده و به منزل پدر داماد می روند در روستای فامرین این خداحافظی پایان شب حنابندان نیست تازه در نیمه های شب طرف عروس خانوم و خود عروس خانوم تقریبا شبیه آنچه که آقا داماد انجام داد را اجرا می کنند در روستای فامرین عروس خانوم هم باید برای داماد حنا ببرد هنوز پای داماد تازه به خانه نرسیده که مهمانان عروس خانوم به همراه خود عروس خانوم از راه می رسند و همان برنامه شب حنا بندان در خانه عروس خانوم در خانه داماد تکرار می شود و فقط با این اختلاف که هنگامی که داماد می خواهد بر دستان خود حنا بگذارد برادران داماد و پدر داماد و عمو و دایی و شوهر خواهر و شوهر خاله و عمه و... نزدیکان باید پولی به عنوان هدیه به داماد بدهند و بعد از آن داماد حنا را بر روی دستانش می گذارد و دست داماد را با دستمالی می بنند تا حنا رنگ بگیرد .
البته بزرگان فامرین نقل می کنند در قدیم فقط دستها را حنا نمی گذاشتند بلکه  موی سر و پاهای داماد را هم حنا می گذاشتند این سنت در چند سال گذشته کم کم رو به فراموشی گذاشته است .
و اینجا داماد پس از این همه رفت و آمد تنها سه چهار ساعت وقت دارد تا استراحت کند تا فردا که اصل مراسم عروسی در آن برگزار می شود .
و اینهم پایان شب حنا بندان در روستای فامرین .

روز عروسی در فامرین  
یکی از زیباترین روزها برای هر دختر و پسری در ایران و شاید بهترین روز زندگی اش و به یاد ماندنی ترین روز عمر ش روز عروسی می باشد در روستای فامرین روز عروسی واقعا برای آقادامادها و عروس خانم ها روز بسیار بیادماندنی می شود وقتی که آداب جذاب و رسوم زیبایی دارد .
حال که با شب حنا بندان فامرین آشنا شدید و می دانم منتظر آداب عروسی در فامرین هستید به روز عروسی در روستای زیبای فامرین می رویم .
برخلاف برخی از مناطق و آداب و رسوم آنها  ، مراسم روز عروسی در فامرین از اویل  صبح آغاز می شود حدودا از ساعت ده 10 صبح آغاز می شود . در این زمان داماد در خانه یکی از اقوام یا دوستان خود شب را سپری کرده بعد از خوردن صبحانه میهان های آقا داماد به همراه ساقدوش های داماد و همشهری های داماد و جوانان جمع می شوند و با صدای ساز و دهل برای آوردن داماد به خانه پدری می روند که کاروانی که به همراه ساز و دهل از کوچه ها رد می شوند چشم هر بیننده ای را به خود جذب می کند و شور و نشاط خاصی دارد.
اصل این سنت ریشه تاریخی بسیار عمیقی در فامرین زمین دارد ، اصل ماجرا در قدیم اینگونه بوده که وقتی داماد شب حنا بندان بر دست ها و پاها و موی سر حنا می گذاشته آنرا سحرگاه به حمام خزینه ای که آن زمان در روستا بوده می بردند تا حمام کند و در اصطلاح این مراسم رفتن دنبال داماد در حمام بوده و به عنوان « آوردن داماد از حمام » شهرت داشته ولی امروزه به دلیل از بین رفتن حمام خزینه و تغییر روش زندگی در جوامع این سنت اجداد ما فامرینی ها هنوز زنده نگه داشته شده اما به شکل دیگری ، همان رفتن آوردن داماد به خانه پدری ایست که در بالا ذکر گردید.
پس از آودن داماد به خانه پدری داماد را به همراه ساقدوش هایش بر روی کرسی یا صندلی می نشانند و دستمال بزرگ قرمز رنگی را به دستان داماد می بندند و پس از کمی رقص محلی که در مقابل داماد انجام می شود پدر و مادرداماد رفته و روی داماد را می بوسد و هدیه ای در درون دستمالش قرار می دهد متقابلا داماد هم دست پدر و مادر خود را به رسم احترام بزرگترها که در روستای فامرین شهره است می بوسد و به ترتیب عموها و برادر ها و خواهرها و دامادها و.... با داماد روبوسی می کنند و هدیه ای در دستمال او قرار می دهند در زبان ترکی و محلی فامرین به این عمل « ال آشته » می گویند یعنی داماد دست حنا شده خود را باز کرد و بعد از آن رقص محلی آغاز می شود و جوانها داماد را در حلقه خود قرار می دهند و داماد باید در این زمان رقص محلی را انجام بدهد و اکثرا در این زمان به داماد شاباش می دهند . 
بعد از این مراحل میهمانها آخرین ضیافت عروسی را درخانه داماد یعنی نهار را می خورند و خود را برای آوردن عروس خانوم به خانه آماده می کنند از آنجا که پدر و مادر نقش مهمی برا ی فرزندان فامرین دارند به رسم ادب پدر و مادر اتاقی را برای عروس و داماد آماده می کنند و عروس داماد به رسم احترام وادب چند روزی را بعد از عروسی در آنجا می مانند که به اتاق حجله معروف است .
بعد از خوردن ناهار که اصولا همه اهل فامرین در آن دعوت هستند به اضافه میهانان دیگری که از شهرها و روستاهای اطراف آمده اند در اتاقی بزرگ جمع می شوند در این زمان یک سینی بزرگ استیل ( در قدیم رسم بوده مسی باشد ) که در داخل آن دستمال قرمز رنگی بزرگ قرار دارد به همراه ظرفی پر از شیرینی به تعداد میهمانان و چند بسته پاکت خالی ، یکی از اقوام داماد این سینی را به ردون محل نشستن مهمانان مرد آقا داماد می برد و در مقابل نزدیکترین فامیل و بزرگ فامیل که اصولا و اکثرا عموی بزرگ داماد محسوب می شود قرار می دهد و عموی داماد هم با خوردن شیرینی و چای داخل سینی مبلغی که بعضا سنگین و زیاد هم هست در داخل سینی قرار می دهد و همه از او تشکر می کنند که این هدیه را به داماد داده است و بعد از آن یک نفر پاکت ها پس از آنکه عموی داماد به اصطلاح فامرینی « پول اندازی » کرد بین دیگران تقسیم می کند و هرکسی اسم خودش را بر روی پاکت می نویسد و هر اندازه که دوست دارد پول در داخل آن قرار می دهد و پول های جمع شده را که بعضا مبالغ قابل توجهی هست به عنوان سرمایه اولیه زندگی همه آن را به آقا داماد می هند و از آن پس آقا داماد باید در مراسم های عروسی کسانی که در این پول اندازی شرکت کرده است برود و لطف آنها را جبران کند .
بعد زا آن ساقدوش ها و پدر و مادر و برادرها و عموها و خواهر ها و محارم داماد در اتاقی دیگر جمع می شوند وکت و شلوار دامادی  را که خانواده عروس برای داماد خریده است را به تن او می پوشانند و پدرو مادر داماد و اقوام بالاخره به آرزوی خود می رسند و پسر خود را در لباس دامادی می بینند که آرزوی هر پدر و مادری ایست .
بعد از پوشیدن لباس دامادی میهمانها و آقا داماد همگی شال و کلا می کنند و می روند به سمت خانه عروس تا عروس را به خانه بخت بیاورند .
پس از خوش آمدگویی خانواده عروس به میهمانان به چیز داماد و نزدیکانش همه پشت در خانه عروس به انتظار می نشینند تا بالاخره هر طوری شده عروس را به خانه بخت ببرند .
اما در خانه عروس برخلاف داماد که همه مشتاقند عروس خانوم را زود ببرند اکثرا ناراحت هستند هرچند به ظاهر خوشحال جلوه می کنند ولی در باطن از اینکه یکی از اعضای خانواده از آنها جدا می شود برایشان سخت است ولی با این حال آرزوی خوشبختی برای آنها دارند .
وقتی عروس خانوم به همراه آقا داماد می خواهد از خانه پدری ان شاالله برای همیشه به عنوان دوشیزه خداحافظی کند و از پس باید به عنوان شوهر دار در خانه پدر رفت و آمد کند باید طبق سنت فامرین از آن خانه پدری و اهل آن خداحافظی کند که در این زمان کمی نان به نشانه اینکه عروس در خانه پدر نان آن را خورده و کمی نمک به نشانه اینکه نمک خانه را خورده می آورند و عروس کمی از آن را می خورد به نشانه اینکه هرگز نان و نمک خانه پدر خود را فراموش نخواهد کرد و بعد از اهل خانه خداحافظی می کند و با چشم گریان سوار بر مرکب بخت خود به همراه آقا داماد می شود .
در مسیر بردن عروس از خانه پدری عروس تا خانه داماد  جوانان و زنان و مردان روستای فامرین  و میهمانان دیگر آنها را مشایعت یا اسکورت می کنند و هلهله کننان و شادی کننان به سمت خانه داماد می روند در بین راه همسایه ها و اهل روستای با فرهنگ فامرین با شیرینی و شربت و اسفند دود کردن به استقبال کاروان عروسی و عروس و داماد می روند و به آنها شاد باش و تبریک می گویند و بالاخره پس از چندین مرتبه متوقف شدن کاروان عروسی به دلیل پذایرایی همسایه ها و اهالی روستا کاروان عروسی کم کم به آخر راه یعنی خانه بخت می رسد .
در این زمان یکی از خواهرهای داماد آیینه ، آیینه شمدان عروس خانونم را برداشته و قبل از آن که عروس و داماد به در خانه برسد پایکوبان آیینه را به نشان روشنایی و اخلاص در زندگی مقابل عروس و داماد می گیرد تا عروس و داماد با نگاه کردن به آیینه و دیدن خود در آن پای در خانه بخت بگذارند .
قبل از ورود عروس و داماد به خانه گوسفندی را به یومن ورود عروس خانوم و پا قدم او جلوی پای او از طرف پدر داماد قربانی می شود و عروس خانوم باید از روی خون این قربانی رد شده و وارد حیاط خانه شود در این زمان مادر داماد پیش آمده و گردنبد و یا سینه ریزی از طلا را به دور گردن عروس خانوم یا روی همان چادر سفید عروس خانوم می بندد و با چند بیت شعر ترکی به عروس خانوم خوش آمد گویی می کند و عروس خانوم هم به رسم ادب از او تشکر می کند و دست او را می بوسد در این زمان اقوامی که دوست دارند می آیند و بر روی چادر عروس خانوم اسکناس  و پولی را با سنجاق به چادر آن می بندند و پس از آن عروس خانوم اولین قدم خود را در خانه بخت می گذارد و با هلهله کرّ کشیدن زنان حاضر وارد خانه می شود و سیل جمعیت پشت سر انها وارد حیاط خانه می شوند .
این پایان مراسم های عروسی در فامرین نیست ، ادامه دارد ، پس از ورود عروس به خانه هرماه با هلهله و صدای شادی و ساز و دهل داماد به همراه ساقدوش هایش به پشت بام خانه می رود و جمعیت به همراه عروس خانوم آن پایین به داماد و ساقدوش هایش چشم دوخته است .
طبقی با یک بشقاب جو و گندم ، چند دانه میوه ، یک دانه سیب سرخ سرخ ، یک دانه انار ، چند ظرف شکلات و یک ظرف پر از سکه های رایج کشور را ساقدوشاها در مقابل داماد قرار می دهند بالای پشت بام خانه ، داماد سیب سرخ را برداشته و منتظر اجازه عروس خانوم برای گاز زدن به سیب است اما از آنجائیکه عروس های فامرین ناز زیادی دارند و خیلی عزیز هستند به این سادگی اجازه نمی دهد بنده خدا پدر یا برادر داماد با دادن مبلغی به عنوان حق اجازه به عروس خانوم و چسباندن آن به چادر عروس خانوم ، بالاخره اجازه صادر می شود و آقا داماد اولین سیب زندگی خود را یک گاز می زند و تا آنجا که دستانش قدرت دارد سیب را به آن سوی جمعیت پرت می کنند به نشانه اینکه از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد.
و بلافاصله  آقا داماد و ساقدوش هایش جو وگندم را به سمت جمعیت می پاشند به نشانه رحمت و روزی این خانه و این جمعیت افزوده شود و  و میوه های درون سینی را به سمت پسزان و دخترانی که آن پایین هستند دانه دانه پرتاب می کنند و در نهایت سکه ها را به سوی جمعیت می پاشند و دختران و پسران مجرد برای بدست آوردن این سکه ها نهایت تقلای خود را می کنند به امید اینکه هرچه زودتر بخت آنها هم باز شود پسر ها هم مثل آقا داماد ما روزی بر پشب بام بیایند و دخترها هم روز مثل عروس خانوم ما به خانه بخت بروند . 
و اینجا پس از پایین آمدن آقا داماد از پشت بام خانه بزرگ روستا یا عالم و روحانی روستا با ذکر صلوات و چند تا دعا کردن پایان  مراسم عروسی را اعلام می کند و و بالاخره پای عروس داماد بعد از این همه مراسم ها و انتظار ها به اتاق حجله باز میشود تا سر آغازی باشد برای زندگی جدید و در کنار هم . و مردم هم کم کم متفرق شده و به خانه های خود می روند و برای عروس داماد بهترین ها را آرزو می کنند. ان شاالله همه دختر و پسر های فامرین و همه کشور خوشبخت و سرافراز و سربلند باشند .
این برخی از مراسم هاس عروسی در روستای عزیزمان فامرین بود که به صورت کلی اکثرا اجرا می شود ولی برخی آداب دیگر هم هست که کلیت ندارد از زکر آن خودداری کردم امید است مقبول واقع شود .
هرگونه کپی برداری و رونوشت از این مطلب یا مطالب دیگر بدون ذکر منبع طبق جرائم رایانه ای جرم محسوب شده و حق پیگیری قانونی برای صاحب وبلاگ محفوظ می باشد.

قنات های تاریخی فامرین

قنات های تاریخی فامرین : 

1- رشته قنات فامرین : 
روستای فامرین دارای 4 چهار رشته قنات می باشد که قدیمی ترین آن قنات « فامرین قنات » طبق اسناد و شواهد قدمت 500 پانصد ساله دارد و بیش از 438 حلقه چاه دارد و از طولانی ترین قنات های استان مرکزی می باشد و در بین قنات های کشور رتبه 158 را در طول قنات دارا می باشد و در گذشته یکی از پر آب ترین قنات های منطقه بوده و چندین نفر بر اثر غرق شدن در آب این قنات جان خود را از دست داده اند بخصوص کودکان و سالمندانی که آب قنات آنها را غرق کرده است و متاسفانه یکی از خواهر های بنده در سن چهار سالگی در سال 48 در آب قنات غرق شد و فوت کرد و موارد زیادی که از ذکر آن خودداری می کنم .
یکی از اصلی ترین منابع آبی روستای فامرین را این قنات استراتژیک تامین می کرده ولی متاسفانه به دلیل سهل انگاری مسئولان منطقه و خشکسالی های متوالی بخصوص در این چند سال کاملا خشک شده و فقط از آن چاههایی با دهانه های خاکی بزرگ باقی مانده است که در عکس ماهواه ای زیر به وضوح به آن پی خواهید برد اما وقتی این سئوال را از خود می پرسیم چطور مردمان آن زمان فامرین با ابتدائی ترین وسایل و امکانات این قنات که شبیه به مار 12 کیلومتری می باشد را حفر کرده اند ؟ !!! انسان را مات و مهبوت می کند و اینجاست که هنر و قدرت اراده اجداد فامرینی مایه افتخار نسل جدید فامرین می شود .
و این هم عکس ماهواره ای از بخشی از شاهکار بی نظیر در بزچلو  قنات عظیم و بزرگ فامرین 

2- رشته  قنات کلوان :
قنات کلوان که در شمال شرقی روستای فامرین واقع شده است به عنوان دومین قنات بزرگ فامرین محسوب می شود علت نامگذاری این قنات به نام کلوان به دلیل این بوده که چاه مادر این رشته قنات حدودا 8 کیلومتری در نزدیکی روستای کلوان که از سمت شمالشرقی فامرین همسایه و همجوار است ، سرچشمه می گیرد به نام « قنات کلوان » مشهور شده است .
این قنات  با دارا بودن 196 حلقه چاه رتبه 436 رشته قنات ایران را به نام خود ثبت کرده و قدمت آن حدود 150 سال می باشد و چیزی حدود یک پنجم زمین های روستای فامرین را تحت پوشش خود قرار می داده که هم اکنون نیز به همان دلایل بالا که برای قنات فامرین ذکر شده کاملا متروکه گشته است .
این قنات نقش بسزایی برای زمین های بالا دست روستای فامرین داشته است چرا که برخی از زمین های حاصلخیز فامرین به دلیل اختلاف سطح نمی توانسته توسط قنات فامرین آبیاری شود و با حفر این قنات این مشکل را در گذشته حل کرده بودند .
اینهم عکس ماهواره ای از رشته قنات کلوان که به موازات جاده آسفالته  ارتباطی میلاجرد - اراک خود نمایی می کند و سندی دیگر بر افتخارات فامرین است .
ا

3- رشته قنات جعفر آباد 
قنات جعفر آباد با قدمتی حدودا 90 ساله یکی دیگر از قنات های روستای فامرین بشمار می رود و علت نامگذاری آن به دلیل سرچشمه گرفتن از روستای جعفر آباد در  جنوب شرقی روستای فامرین چیزی حدود 5 کیلومتر طول داشته و 103 حلقه چاه دارد که از نظر کشوری در ایران رتبه 1769 قنات ایران را به نام خود ثبت کرده است اما برخلاف قنات های فامرین و کلوان این قنات قبلا در اختیار اربابان فامرین و ایادی آنها قرار داشته و عملا یک قنات شخصی محسوب می شده که بعدها دکتر حسن خان بهادری بنا به روایتی آن را به خان جعفر آباد بخشیده بود .
این قنات همجوار و با فاصله کمی در جنوب شرقی قنات کلوان واقع شده است .
و این هم تصویر ماهواره ای از رشته قنات جعفر آباد در روستای  تاریخی فامرین :


4- رشته قنات قاسم آباد 
قاسم آباد مزرعه ای شخصی در نزدیکی تپه تاریخی جنه قلاع واقع گردیده و متعلق به عاصم السطنه یکی از اقوام ارباب فامرین دکتر حسن خان بهادری بوده این رشته قنات کوچک که بیش از 3/5 کیلومتر طول دارد و 64 حلقه چاه رتبه 2956 ایران را به خود اختصاص داده است . این قنات هم به عاقبت قنات های دیگر فامرین دچار شده و در حال حاضر متروکه می باشد ضمنا بنا به نقلی قدمت آن قریب صد سال می باشد هر چند در این مورد اختلاف نظرهایی وجود دارد .
تصویر ماهواره ای از قنات قاسم آباد در نزدیکی فرودگاه سمپاشی روستای فامرین 

با توجه به تعداد رشته قنات های فامرین و وسعت سرزمینی روستای فامرین اولین روستا از لحاظ وجود رشته  قنات های تاریخی در شهرستان کمیجان رتبه نخست را دارد و رشته قنات « فامرین قنات » با توجه به لحاظ قدمت در استان مرکزی رتبه 17 هفدهم را از آن خود کرده است و این افتخارییست که اجداد و پدر پدران ما آن را به میراث گرانبها هدیه داده اند .
تمامی آمارهای فوق منطبق با آمار گیری رسمی وازرت نیرو سازمان آب کل کشور بوده و همچنین سازمان میراث فرهنگی و تمامی تصاویر را شخصا از گوگل ارث برداشته ام .
هرگونه برداشتی و استفاده از مطلب فوق با ذکر منبع وبلاگ بلامانع است